از جمله خوشی هایی که شاید برای خیلی ها جالب نباشند و حتی ممکن است چند سال بعد تاریخ مصرفشان هم تمام شود زدن واکسن بود آن هم واکسنی که دنبالش بودم.
یکی دیگر پیدا کردن شغل بود و انصافاً قبولی در آزمون استخدامی کاری است که از هر کسی ساخته نیست و باید کلی عوامل ارضی و سماوی دست به دست یکدیگر بدهند تا این مهم محقق شود و خوشبختانه برای من این اتفاق افتاد و به زودی باید تعهدی را به تعهدهای مختلف زندگیم اضافه کنم.
تعهد رفتن به سر کار در یک اداره که مستلزم کلی باید و نباید است که با خود به همراه می آورد.
ارشد هم که ادبیات می خوانم و در ترم سوم به سر می برم. این یک اتفاق بسیار خوب بود که هر قدر هم در موردش بنویسم برایم تازگی دارد.
دارم به دکترا هم فکر می کنم و باید کم کم برای شرکت در آزمون آماده شوم.
کلی کار باید انجام دهم و مقدار زیادی هم لباس و وسیله هست که باید بخرمشان.
توانستم البته -نه چندان هنرمندانه- حرف را به جایی ببرم که قصد داشتم.
داشتن هدف در زندگی که در کتاب آن شرلی هم به این شکل از آن یاد شده است:
«هدفداشتن چقدر شادیبخش است. خوشحالم که هدفهای زیادی در سر دارم که به نظر پایانناپذیر میآیند. بهمحض اینکه به یکی از هدفهایت میرسی، هدف والاتر و درخشانتری سر راهت سبز میشود و همین زندگی را لذتبخش و هیجانانگیز میکند.»
سلامی دیگر از این سو! 🙂
به به! چه خوب که هدفمند زندگی می کنید و چه زیبا از دستیابی به اهدافتان گفتید و ما چه می توانیم انجام بدهیم جز تحسین و تشویق و البته دعاء؟ 🙂 همین لحظه هوس کردم بگویم الحمدالله رب العالمین.
سلامی از این طرف.
بابت دعاهای خیرتون حسابی ممنونم و امیدوارم اثر دعاهاتون به خودتون برگرده.
چه قدر 1400 رو دوست دارم.
باز هم سلام! 🙂
خواهش می کنم. چه آ؛رزوی خوبی! بسیار سپاسگزارم. بله سال 1400 هم سال خوبی بود در حد خودش و خوشحالم که از آن خشنود بودید و به نتایج بسیار درخشانی هم دست پیدا کردید. با آرزوی موفقیتهای بیشتر برای شما